گزارش صعود شبانه قلل کلاغان ، زرگران و بینالود

گزارش صعود شبانه قلل کلاغان ، زرگران و بینالود

در ساعت ۱۴ روز پنجشنبه یکم آذر به همراه شش نفر از همنوردان از میدان آزادی راهی مسیر کتل شدیم
در ساعت ۱۴:۴۸ سر دوراهی کتل نردبان پیاده شده کوله ها رابستیم و یال سمت چپ را پیمودیم شیب تند و نفس گیری بود همان طور که انتظارش را داشتیم قدم به قدم بر سرعت باد افزوده می شد ،‌ طوری که قدم برداشتن برایمان سخت شده بود، اما تا شرایطی که بتوانیم خودمان را محک بزنیم و شبیه سازی داشته باشیم فاصله زیادی داشت نرم نرم قدم برمیداشتیم هوا کم کم داشت تاریک می شد.

در ساعت ۱۷:۲۵ دقیقه موفق به صعود قله کلاغان شدیم وقت کم بود و باید امشب خودمان را به بینالود می رساندیم، به سمت خط الراس زرگران حرکت کردیم هر چه به جلوتر می رفتیم سرعت باد بیشتر می شد تیم در حال پیشروی بود که ناگهان متوجه شدیم حال یکی از همنوردان مساعد نیست و نظر مسئول فنی این بود که به جان پناه دو شهید برود، قبل از قله زرگران یک تیم سه نفره از دوستان از تیم جدا شدند تا همنوردمان را تا جان پناه همراهی کنند وتیم چهارنفره نرم نرم به سمت قله زرگران حرکت کرد و در ساعت ۲۱:۱۱ دقیقه شب موفق به صعود قله زرگران شدیم

شدت باد و سرما و گاها بوران برف مجال استراحت نمی داد باید سریعا ادامه می دادیم  ،بعد از مدتها انتظار به هوایی که منتظرش بودیم رسیدیم و باید در هوایی سرد و باد ۸۰ کیلومتر کار می کردیم تا شاید قسمتی از شرایط واقعی را لمس کرده باشیم ،‌ به سمت دو کوهی حرکت کردیم دو نفر دیگر از همنوردانمان که به جان پناه دو شهید رفته بودند با کمی فاصله پشت سرمان حرکت می کردند ، هوا سرد شده بود باد به صورتمان تازیانه می زد ، حرکتمان را کند کرده بود گاها تعادلمان را بر هم میزد، گام ها کوتاه و پاها پر از خستگی اما ادامه می دادیم ،‌ توقف معنایی نداشت آن شب دو کوهی برای من با همیشه فرق داشت هر چه می رفتم تمام نمی شد ،‌ بالاخره در ساعت ۲۳:۳۰ دقیقه به قله رسیدیم

سرعت باد انقدر زیاد بود که نیمی از انرژیمان صرف حفظ تعادل می شد ، می دانستیم که باید به جبهه شمالی بینالود برویم تا مگر باد مجالی دهد ، تابحال بینالود را انقدر سرکش ندیده بودم خودمان را به کاسه بینالود رساندیم ، نظر مسئول فنی این بود که شب را در انجا بگذرانیم اما به کاسه که رسیدیم ،‌ دوباره باد مجال نداد مجبور شدیم ارتفاع کم کنیم و به سمت شمال برویم تقریبا پشت قله بینالود مکانی ایمن یافتیم تا چادر برپا کنیم ،‌ در حین برپا کردن چادر دو باره باد شروع شد و در چشم بر هم زدنی روکش چادرمان را پاره کرد ،‌ دیگر دو همنوردمان هم به ما ملحق شده بودند شرایط برای ماندن اصلا خوب و مساعد نبود تصمیم گرفتیم به سمت جان پناه مدرس برویم چادر ها را جمع کرده کوله ها را بستیم و دوباره شروع به حرکت کردیم ساعت ۱:۳۷ بامداد به جان پناه مدرس رسیدیم

امیدها به اینکه جان پناه مدرس خالی باشد تقریبا صفر بود انقدر که مکانی پایین تر از جان پناه را برای برپا کردن چادر محیا کردیم ، که ناگهان آقای یزدی که رفته بود ببیند جان پناه خالی است یا نه با چراغ پیشانی علامت می داد به سمت جان پناه حرکت کردیم باور کردنی نبود ولی در یک اخر هفته جان پناه خالی بود ، به داخل جان پناه رفتیم و بعد از استراحت و شام ساعت ۳ صبح خوابیدیم خوابی با لالایی باد که گویی بعد از چادرمان این بار می خواست جان پناه را از جا بکند، صبح ساعت ۷:۳۰ دقیقه بیدار شدیم بعد از صبحانه و جمع آوری وسایل از جان پناه بیرون زدیم باد هنوز هم امان نمیداد بعد از گرفتن عکس یادگاری به سمت سوزنی ها به راه افتادیم

ساعت ۹:۳۰ دقیقه به سوزنی دوم رسیدیم مسیری سنگی و کمی یخ زده با دقت تمام و آرام آرام سوزنی دو و یک را صعود کردیم ساعت ۱۱ بود که کارمان با سوزنی ها تمام شده بود و به سمت جان پناه دو شهید حرکت کردیم ساعت ۱۲:۳۰ به نزدیکی جان پناه رسیدیم که با امر مسئول فنی به جان پناه نرفتیم و ادامه دادیم و بالاخره در ساعت ۱۴ روز جمعه دوم آذر ماه به پای کتل نردبان رسیدیم و با یک دستگاه نیسان راهی شهر و خانه هایمان شدیم

نفرات شرکت کننده : میربلوک ، یزدی ، بکاییان ، نوروزی ، مقدری ، صداقت
عضو میهمان : خانم تابع

 

 

اشتراک گذاری در :

درباره سعيد نوروزي

پاسخ دادن

نکات : آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.فیلدهای الزامی علامت گذاری شده اند. *

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.