گردنه کندوان به همراه تیم پشتیبان . قلل دونا و سرخابها در پس زمینه
گردنه کندوان به همراه تیم پشتیبان . قلل دونا و سرخابها در پس زمینه

گزارش برنامه پیمایش زمستانی خط الراس علم کوه تا دماوند زمستان ۱۳۹۹ بخش دوم

گزارش برنامه پیمایش زمستانی خط الراس علم کوه تا دماوند زمستان ۱۳۹۹
(
بخش دوم)

گردنه کندوان به همراه تیم پشتیبان . قلل دونا و سرخابها در پس زمینه

گردنه کندوان به همراه تیم پشتیبان .
قلل دونا و سرخابها در پس زمینه

 

جمعه ۱۹ دی‌ماه ۹۹

بودن در کنار همنوردانی، از جنس کوه، بی‌ریا و عاشق، حس خیلی خوبی داره، هرچند دیروز لحظه جدایی از دوستان حس غریبی داشت و جدا شدن از خوبان کار سختی بود، ولی داشتن این‌چنین دوستانی به تیم ما انرژی فوق‌العاده‌ای داد، یک روز ریکاوری و خوردن و نوشیدن، کافی بود تا اراده تیم برای ادامه مسیر صدچندان شود.

ساعت ۸ صبح با کوله‌های سنگین از گردنه کندوان در هوایی سرد و آفتابی حرکت می‌کنیم، ازاینجا به بعد فراتر از سال گذشته است.

حجم برف ما رو مجبور به حرکت از سر یال می‌کند، بعد از فرود و صعودها و چپ و راست رفتن‌های پی‌درپی از قله گچ کوچک عبور می‌کنیم،

مناظر بی‌بدیلی از قله علم‌کوه تا سرک چال‌ها و خلنو را رصد می‌کنیم. قله دونا و اویر را صعود می‌کنیم.

خط‌الرأس سرخاب‌ها از هرزمانی به ما نزدیک‌تر هست، ساعت ۱۴/۳۰ به گردنه منتهی به سرخاب‌ها می‌رسیم، آقای میربلوک و یزدی با ابزار و بدون کوله جهت شناسایی و آقای شادابی جهت ذخیره انرژی بچه‌ها تا ابتدای مسیر فنی برف‌کوبی می‌کند،

یک‌ساعتی مسیر بررسی می‌شود ولی دهلیزهای پربرف و تیغه‌های ریزشی صعودی ایمن ندارند‌، لذا سرپرست تیم مسیر صعود از رخ جنوبی رو پیشنهاد می‌دهد، برف مسیر یخزده هست استفاده از کرامپون‌ها و کلنگ اجباری می‌شود،

به مناسب‌ترین قسمت می‌رسیم از زیر هزاره‌ها تراورس و گاها برای ایمنی تیم مجبور به صعود و فرود می‌شویم، در بیشتر قسمت‌ها حجم برف به خاطر حرکت از ریشه سنگ‌ها تا بالای کمر هست،

بهر حال ریکاوری دیروز کمک زیادی به ما کرد، ساعت از ۱۷/۳۰ گذشته ولی تیم پرانرژی رو، تاریکی شب متوقف می‌کند در جای نسبتاً مناسبی برف‌ها رو کنار می‌زنیم و چادرها رو می‌زنیم و بعد از تلاشی سخت، در سرما و تاریکی شب به درون چادرها می‌خزیم.

سرخابها و آزاد کوه در پس زمینه

سرخابها و آزاد کوه در پس زمینه

قلل سرخاب

قلل سرخاب

 

 

شنبه ۲۰ دی‌ماه ۹۹

امروز روز پر چالشی در پیش روداریم. عبور از خط‌الرأس سرخاب‌ها که در زمستان هیبتی دوچندان دارد و عبور از آن نیازمند دقت بسیار همراه باکار فنی است.

ساعت ۸ صبح کمپ و ترک می‌کنیم. شیب مسیر تند و ترکیبی از یخ و سنگ و برف پودری ست.

با زحمت بسیار به یال مسیر صعود هرم یک می‌رسیم. خیالمان از ریزش سنگ و بهمن راحت می‌شود.

حجم برف زیاد است ٰ، سماجت و تلاش افراد تیم نتیجه داده و در ساعت ۱۱:۴۵ موفق می‌شویم در هوای بسیار سرد هرم یک راصعود کنیم.

برای عبور از هرم میانی یک کارگاه جهت فرود ٢٠ متری می‌زنیم و بعد از عبور از هرم میانی به ابتدای مسیر فرود اصلی می‌رسیم… اولین کارگاه فرود به‌وسیله یک بلوک سنگی ایجاد می شه.

حمید آقا با یک فرود ٢٠ متری به کارگاه فرود بعدی که در برنامه بارگذاری شناسایی‌شده بود می رسه. حجم برف زیاد و سرمای شدید آزاردهنده ست.

لازم به ذکر است ارتباط بیسیم بین افراد تیم بسیار کارآمد بود. با تلاش فراوان و با استفاده از یک بلوک سنگی که با زحمت فراوان از زیر برف پیداکرده بودیم کارگاه بعدی رو ایجاد و ۵٠ متر فرود می‌رویم. سپس بعد از ٢۵ متر فرود دیگر به گردنه زیر هرم ٣ می‌رسیم. این سه فرود تقریباً ۲:۳۰ ساعت زمان می‌برد.

برای صعود هرم ٣ به لحاظ وجود نقاب برفی مجبور به ٢٠ متر فرود و در ادامه ١٠ متر صعود از یک دهلیز می‌شویم. خبری از روشنایی آفتاب نیست. با اجازه سرپرست، من جهت استفاده از روشنایی کم و شناسایی ایمن مسیر با سرعت بیشتری حرکت می‌کنم.

بعد از عبور از انتهای سرخاب‌ها بالاتر از گردنه توقف کرده و تا رسیدن بچه‌ها با بیل برف جای چادرها را آماده می‌کنم. نهایتاً در ساعت ١٩ پس از تلاشی بی‌وقفه و پراسترس چادرها را برپا کرده و جهت استراحت به داخل آن‌ها پناه می‌بریم. روحیه تیم عالی است و خوشحالیم که توانستیم با سلامتی و موفقیت یکی دیگر از

قسمت‌های پر چالش برنامه را به انجام برسانیم

 

یک شنبه ۲۱ دی ماه ۹۹

بعداز ریکاوری در گردنه کندوان ۲ روز پر فشار و پراسترس را سپری کردیم،پر چالش ترین قسمت خطرالرس از گردنه کندوان را به سلامت و بدون حتی کوچکترین آسیب که مهمترین اصل کار بود پیمایش کرده بودیم.از امروز به بعد چالش های کمان کوه و کهنو ،قله قبله،چپکرو و تخت خرس ،قله لهرا را پیش رو خواهیم داشت.ولی خدا را شاکریم که توانستیم در سلامتی کامل بزرگترین چالشهای مسیر شامل قله علم کوه و خط الراس خرسان ها و قلل سرخاب ها را پشت سر گذاریم،ولی حادثه همیشه در کمین هست.تمام هدف رسیدن به پایان کار با سلامتی کامل هست.تمام فکر سرپرست و بچه ها روی این اصل متمرکز شده.
دو روز سخت را تجربه کردیم،لذا هیچ عجله ای برای حرکت نیست،ساعت ۹،۲۰ به راه افتادیم،مسیر فرود و صعودهای نسبتا ملایمی داره،بعداز ۲،۵ ساعت و عبور از آتش کوه به محل بار گذاری رسیدیم، بار ها دفن شده رو بیرون آورده و بعد از تقسیم بار ، با یک فرود تند به گردنه دشت سوتک رسیده و شیب تند قله کمان کوه را پیش رو داشتیم.قبل از درگیری با سنگ و برف هارنس و کرامپون ها رو پوشیدیم.پس از رسیدن به دهلیز مورد نظر سه طول ۵۰ و ۲۰و۵۰ متری ثابت گذاری شد ساعت ۱۷،۳۰قله کمان کوه در سرما و باد شدید در تاریکی شب صعود شد.عبور از تیغه قله در تاریکی و باد شدید دقت زیادی رو می طلبید،ساعت از ۱۸گذشته بود در جای مناسبی با باد کم چادر زده،و باز هم خوردن و آشامیدن فراوان و رفتن به درون کیسه خوابها به امید فردا های خوب.

 

دوشنبه ۲۲ دی ماه ۹۹

ساعت ۸،۴۵ به راه می افتیم، امروز هوا آفتابی و باد ملایمی داریم،بعداز ۱،۵ساعت قله یخچال رو صعود می کنیم و زیر قله سرما هو به محل بار گذاری می رسیم،از اینجا تا گردنه قو هیچ بار گذاری نداریم،در ادامه مسیرتا رسیدن به گون پشته راه پر چالش و سختی رو پیش رو داریم،عبور از رخ شمالی و سر یال غیر ممکن و رخ جنوبی سخت و جانفرسات.امروز بخت با ما خیلی یار هست،چون مجبور شدیم در ساعت ۱۵،۳۰چادر بزنیم،چرا که بعداز گردنه گون پشته در این زمان باقی مانده تا غروب جای مناسبی جهت برقرای کمپ نداریم،شانه هایم از کوله های خیلی سنگین رها می شوند و فرصتی پیش می آید ۵ یار همدل و عاشق با خیال راحت در کنار هم گپ و گفتی داشته باشیم.

 

سه شنبه ۲۳ دی ماه ۹۹

به خاطر استراحت خوب دیروز ،امروز زودتر حرکت می کنیم،ساعت ۸ صبح در هوای سرد حرکت می کنیم برف مسیر سفت و یخ زده ست. از زیر تیغه ها حرکت کرده ،مسیر قله نرگسها کم برف هست،سرعت حرکت تیم خیلی خوبه.ساعت۱۲،۳۰به زیر قله پالون گردن می رسیم،مسیر صعود را رصد می کنیم مسیر پوشیده از برف یخ زده و سنگ می باشد.به ناچار کرامپون ها رو می بندیم. بالاخره در ساعت ۱۴قله پالون گردن و صعود می کنیم .خبری از تابلوی قله نیست،باد شدید و سرمای زیاد ما رو مجبور می کنه مسیر فرود را به سرعت در پیش بگیریم،بعداز نیم ساعت حجم برف زیاد و شیر برنجی میشه. به ناچار باید از روی تیغه ها حرکت کنیم.به قله قبله می رسیم،نقاب برفی های رخ شمالی اجازه فرود نمی دهد.زمان کوتاه هست و در گیر کار فنی شدن برای فرود زمان گیر،درخشندگی خورشید بی رمق،تاریکی و سرما بر روشنی غالب شده از رخ جنوبی از قسمتهای ایمن راه فرود و تراورس زیر قله قبله رو در پیش می گیریم در پایان روزی پرتلاش و سخت مجبور به برفکوبی سنگین می شویم.برای رسیدن به جای مناسب در تاریکی شب ادامه مسیر می دهیم.ساعت از ۱۸گذشته در گردنه نسبتا مناسب توقف می کنیم،از حجم برف استفاده کرده و جای دو چادر را آماده می کنیم،یکی از تیرک چادرها روی نقاب برفی هست،ساعت ۱۹با خستگی زیاد به درون چادرها می رویم،و روزی دیگر را با سلامتی کامل به پایان می رسانیم.

 

چهار شنبه ۲۴ دی ماه ۹۹


بعداز جمع کردن چادرها و بستن کوله ها مسیر پر فراز و نشیب قله ارسبازان و سینه زا رو در پیش می گیریم. برای رسیدن به محل بار گذاری گردنه قو ساعت ۸ صبح دل به راه می زنیم،با اینکه از روی تیغه ها حرکت می کنیم حجم برف ما رو اذیت می کنه.چاره ای نیست،باید ادامه مسیر داد.ساعت ۱۱ گرمی هوا آزار دهنده شده،هیچ خبری از باد و سرما نیست،در زیر قله ارسبازان توقفی نیم ساعته داریم.

از برف شیر برنجی کفشهایمان خیس شده.کفش و لباس ها رو در می آوریم و در گرمای آفتاب تا حدودی خشک می کنیم،از این گرما ترسی بر ما غالب می شود،و هشدار می دهد که در پس این گرما خبرهایی هست.

تا ساعت ۱۶ این گرما همراهمان هست.ساعت ۱۷در گردنه ای که در رخ شمالی چراغ های روستای طاهر کلا سو سو می زند چادر می زنیم.بعداز ۲روز با تیم پشتیبان تماس گرفته و با فرستادن نقطه چی پی اس موقعیت خود را اعلان کرده و بچه ها رو از نگرانی در می آوریم.

پنج شنبه ۲۵ دی ماه ۹۹

طی تماسی که دیشب با تیم پشتیبان گرفته شد وضعیت جوی از ساعت ۲۱ امروز همراه با وزش باد شدید و اواخر جمعه بارش برف داریم ،همه دغدغه تیم صعود قله چپکرو قبل از بارش برف هست.

بلکه بتوانیم از بهمن احتمالی شیب قله چپکرو فرار کنیم.اما گویا آرامش قبل از طوفان به حقیقت پیوست،از ساعتهای اولیه بامداد وزش باد شروع شد،و هر لحظه به شدت آن اضافه می شد.درون چادر بودیم که شلاقهای بی امان باد به ما یادآوری می کرد که روزهای سختی در پیش رو داریم،چاره ای نیست جز حرکت و فرار از بهمن چپکرو.

در باد شدید چادر ها رو جمع می کنیم،ساعت ۸/۳۰حرکت می کنیم. باد و سرما در اول کار فشار زیادی به تیم وارد می آورد. در بعضی زمانها سرعت باد از ۸۰ کیلومتر می گذرد، به طوری که تعادل ما رو به هم می زنه،و ما زمین گیر می شویم.

ساعت ۱۴ از سرعت باد کاسته می شود ولی سرما بد جور آزار دهنده هست،ساعت ۱۵ به نقطه بار گذاری می رسیم،بارهای دفن شده رو از زیر برف و سنگ در می آوریم خبری از قورمه و روغن دنبه و نان خشک نیست.

بله بارگذاری دست خورده بود.این بار گذاری برای تیم خیلی حیاتی بود ،نیم ساعتی وقتمان گرفته می شود تقسیم بار کرده و به راه خود ادامه می دهیم،هدف گردنه قو هست،از اینجا به بعد حجم برف خیلی بالاست و رمقی برای تیم باقی نمانده است،چپکرو هست و دامنه پر از بهمن و بارش برف جدید از فردا شب،ادامه مسیر می دهیم،

وزش باد هم دوباره آغاز شده و هوا رو به تاریکی می رود، در قسمتی از گردنه قو که پایین ترین نقطه گردنه هست توقف می کنیم،خدای من با این همه خستگی در تاریکی شب و سرما و باد شدید ،تازه قسمت اصلی کار مونده .حدود ۷۰سانت برای در امان ماندن از باد ، برف را کنار زده و با بلوکه های آن دیواری دور تا دور چادر کشیده میشه،در حین چادر زدن یکی از تیرک های چادر می شکند،ولی خوشبختانه با پیش بینی های سرپرست یک تیرک اضافه همراهمان هست

بلافاصله جایگزین می شود ،ساعت از ۲۰ گذشته به درون چادرها می رویم، خبری از آرامش نیست،شلاقهای بی امان باد دیوانه وار بر چادر ها می کوبد،و هر لحظه آمادگی پاره شدن چادر را داریم،سال گذشته در باد شدیدتر از امشب رو ۴۸ ساعت تیم دو نفره ما تجربه کرده بود.بعداز نوشیدن و خوردن به درون کیسه خوابهای نه چندان گرم می خزیم،و در نگرانی امشب و خصوصا قله چپکرو به خواب می رویم.

 

جمعه ۲۶ دی ماه ۹۹

خستگی دیروز هنوز همراهمان هست ،هوا جز سردی و باد چیز دیگری ندارد،ساعت ۹ براه می افتیم،۲ساعت برفکوبی سنگین رو پشت سر می گذاریم و شیب چپکرو رو در پیش رو داریم،فکرمان درگیر شیب قله چپکروست. فقط امیدواریم برف شیب چپکرو سفت باشد،پیش بینی حمید اقا اینکه به لحاظ جنوبی بودن مسیر احتمالا برف سفت باشد ،به گردنه زیر قله رسیدیم خوشبختانه پیش بینی درست بود به سرعت کرامپون می زنیم و با یک دست کلنگ و یک دست باتوم دل به راه می زنیم ،در نیمه های شیب ابری سیاه به سمت خطرالرس در حرکت بود زیر سنگ بزرگ یعنی در انتهای شیب بهمنی باد و بارش همراهمان شد.

هر لحظه شرایط سخت تر می شد،ساعت ۱۳در کنار قله عکس یادگاری گرفتیم و ادامه مسیر دادیم،از کنار نقطه بار گذاری در حال عبور هستیم،شدت باد به بالای ۹۰ کیلومتر رسیده به لحاظ نزدیکی به لبه دیواره در رخ شمالی از برداشتن بار صرف نظر می کنیم،در گردنه بعداز قله باد و بوران به قدری شدید بود که تعادل من و بهم زد و منو به زمین کوبید یک ۵ دقیقه ای باد شدید بود و ما نقش بر زمین بودیم و چون همدیگر رو نمی دیم نگران از احوال هم بودیم،از شدت باد و بوران کاسته شد ۵نفر تیم چسبیده به برف بودن،بلافاصله حرکت کردیم در رخ شمالی خطرالرس در جای نسبتا مناسبی به اجبار توقف کردیم،نظریه اولیه حفر غار برفی بود .

ولی برپایی غار برفی زمانبر بود و هم به لحاظ سفت بودن برف اره لازم بود و متاسفانه ما در کندوان اره رو به تیم پشتیبان دادیم تا به پایین ببرد، نه زمان داشیم نه اره،لذا گزینه دوم ایجاد یک جای چادر با کندن دیواره برفی و چیدن بلوکه ها در مسیر باد بود.۲ساعت در باد و سرمای شدید تلاش کردیم تا جای یک چادر آماده بشه، یک تخته چادر رو بر پا می کنیم،و ۵نفری به درون چادر می خزیم آشفته بازاری در چادر هست،۵نفر با کوله های سنگین درون یک چادر ،پاهای خسته و نشستن درون چادر خیلی سخته ولی خوشحال از صعود قله چپکرو و ایجاد یک سرپناه برای فرار از سرما و باد بودیم،تا ساعت۲۴ باد با شدت و ضعف می وزید ….

 

 

شنبه ۲۷ دی ماه ۹۹
دیشب شب خیلی سختی بود ،نه خواب خوبی و نه تغذیه مناسب،بخاطر بارش و باد و بوران تقریبا نیمه چادر در برف فرو رفته بود.۵نفر در یک فضای بسته خیلی کوچک در ارتفاع بالای ۴هزار متری،سردرد و بدخوابی به سراغمان آمده بود .ساعت ۳،۳۰بامداد همگی بیدار بودیم،عجب شب سختیه امشب،نه خوابی نه استراحت کاملی .ساعت ۸ صبح در سرما و بادی با سرعت ۵۰ کیلومتر حرکت می کنیم،بعداز عبور از قله سنگی کهو به پای قله تخت خرس می رسیم،برای ایمنی بیشتر یک طول ۲۵ متری،ثابت گذاری میشه،بار گذاری بعدی روی قله تخت خرس هست،قله تخت خرس رو صعود می کنیم، به محل بار گذاری می رسیم، متأسفانه خبری از روغن دنبه و قورمه و ماست پوستی و نان خشک نیست،فقط کپسولها مونده با کنسرو و کمپوتها،بار را بر می داریم و به سمت هفت سران لار سرازیر می شویم، شرایط آب و هوا خیلی بهتر شده،با دانش قبلی در قسمتی از مسیر آنتن داشتیم،بعداز سه روز با تیم پشتیبان تماس میگیرم، و شرایط خود را گزارش داده و اطلاعات آب و هوا را بررسی کرده و به محل بار گذاری می رسیم،بار گذاری کامل هست تقسیم بار کرده و ادامه مسیر دادیم، بعد از عبور از هفت سران لار به گردنه زیر قله کهون می رسیم، عدم استراحت خوب دیشب و اینکه زمان برای عبور از قله کهون و رسیدن به گردنه بعدی و جای مناسب برای کمپ نداریم در کنار تخته سنگی چادر می زنیم، و بعداز نوشیدن و خوردن به امید اینکه فردا صبح خیلی زود حرکت کنیم به خواب فرو می رویم.

 

یکشنبه ۲۸ دی ماه ۹۹

صبح زود بیدار می شویم و چایی و صبحانه صرف شد ،کوله ها رو بستیم ساعت ۷ صبح برای جمع کردن چادر بیرون آمدیم ،باد و بارش شروع شده بود به درون چادر رفته و منتظر شرایط خوب بودیم تا حداقل قله کهون رو صعود کنیم وبه قله معبود نزدیکتر بشیم،مثل اینکه خبری از شرایط خوب نیست و هر لحظه بارش و باد بیشتر و بیشتر می شود.ما همچنان منتظر شرایط مساعد جهت حرکت هستیم،تا انتهای روز بارش و باد شدید ادامه داشت.
شبی دیگر رو به اجبار در این کمپ هستیم،امروز هم جزء روزهای سخت بود
به امید فردایی بهتر به خواب می ریم.

 

دوشنبه ۲۹ دیماه ۹۹

به خاطر اینکه بار قله چپکرو رو نتونستم برداریم و نبودن قسمتی از بار تخت خرس ،از دیشب کمبود مواد غذایی بر تغذیه تیم تاثیر گذاشت،ولی از کپسول گاز و نوشیدنی ها مشکلی نداشتیم. از مواد غذایی فقط یک نودل و سوپ و کشک باقی مانده بود.

از نیمه های شب شلاق های بی امان باد شدت خیلی زیادی گرفت ولی پناه تخت سنگ کمک خیلی خوبی بود برای در امان ماندن ما و چادر،ساعت ۴بامداد از کیسه خوابهای سرد خارج می شویم .

مثل همیشه کیسه خوابها رو خشک می کنیم و مختصر صبحانه رو نوش جان می کنیم،بیرون غوغایی هست،برفهای تازه در باد شدید در حال رقصیدن هستن،با زحمت چادرها جمع شده و کوله ها دوباره در روی شانه های ما می نشینن،مثل اینکه دماوند قصد طنازی و دلربایی برای تیم ما کرده.

قله معبود از هر زمان دیگری به ما نزدیکتر شده ،ولی با این عشوه گری داره لذت صعود رو چند برابر می کند،در باد و بوران شدید بعداز ۲ ساعت تلاش ساعت ۹قله کهون صعود می شود،و مثل همیشه بعد از صعود فرودی دیگر در انتظار ماست.

بعداز قله لهرا برف سنگین دشت سر داغ حسابی دمار از بدنهای خسته و گرسنه ما در میاره، با تلاشی وصف ناشدنی بچه ها ، با یک کار منسجم و سخت ، تیم به پای یال سنگی دشت سر داغ می رسد،دو بار حیاتی و خیلی مهم در این قسمت بار گذاری شده.

زمان کمی داریم باید حتما در جای خیلی مناسب مستقر بشیم پیش بینی آب و هوایی ،بارش برف همراه با باد بالای ۱۲۰کیلومتر شده،به سرعت کوله ها رو گذاشته و با بیل برف و کلنگ به محل بار گذاری می رسیم، از دو بار بار گذاری شده فقط یک دبه ۳لیتری آب یخ زده باقی مونده و اثری از مابقی بارها که برای تغذیه تیم بسیار حیاتی بود نمی باشد.از لحاظ مواد غذای خیلی در فشار قرار گرفته بودیم .

برف کوبی خیلی سنگین برای یک تیم خسته و گرسنه و نا امید از غذا بعداز ۲۷روز تلاش خیلی سخته . به بالای آبریزناندل می رسیم، با مشورت با دوستان ،با تیم پشتیبان تماس گرفته و شرایط بغرنج تیم و نبود مواد غذایی بارگذاری شده را گزارش می دهیم. وزش باد شدت گرفته و با خستگی امروز همراه با گرسنگی شدید حدود دویست متر از گردنه سرداغ ارتفاع کم می کنیم.

در تاریکی شب با برفکوبی سنگین و با وجود خستگی زیاد و عدم تغذیه مناسب در دو روز گذشته در مدت زمان ۲ ساعت مکان مناسبی برای برقراری کمپ و استقرار خود ایجاد می کنیم تا حداقل بتوانیم تا حدودی از وزش باد شدید در امان باشیم. .نوشیدنی و یک عدد کشک باقی مانده رو در آب حل می کنیم بعنوان شام میخوریم،در کنار دماوند دوست داشتنی آرام گرفته ایم . با تمام وجود به شرایط پیش آمده فکر می کنیم و در جستجوی راه چاره بر می آییم‌ . از خستگی امروز همگی به خواب فرو می رویم

 

 

تو را من چشم در راهم !
شباهنگام !
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی !
و ز آن دل خستگانت راست اندوهی فراهم _
مرا یادآوری یا نه من از یادت نمی کاهم
تو را من چشم در راهم .
خاطره ی صعود تیم علم کوه به دماوند دقیقا یادآور نبرد سنگین از جان گذشتن بود .
درود یاران به بچه‌های سخت کوش از جان گذشته که :
درشرایط سنگین وهم آور کوهستان می بایست دست همیاری را به سوی دوستان چشم در راه دراز می کردند که :کردند.
۱۰۰۰ کیلومتر را ه پیمودن آن هم در شرایط بسیار سنگین کوهستان . کوهستان ؛ نجوا و صداهای کوهستان آنهم در شب. با شرایط بسیار سنگین و نفس‌گیر ؛خاطره‌ای ماندنی شد .
شب زیرطاق ستارگان ،کوهستان غم غریبی را به جام بچه ها می ریخت .
تیم در شرایط بسیار نامساعد جوی و بدلیل دست خوردن بارگذاریها، آذوقه اش تمام می شود.
از علم کوه به دماوند گفتنش ساده اما انجامش دلاورانه است .
خبر رسیده بود که آذوقه ی بچه ها کلا تمام شده.
شرایط سخت و سنگین اکنون دلاورانی را می‌طلبد که به یاری رفیقان برخیزند.
اکنون چشمی به راه و پایی بر گذشتن از قله‌های رفیع برگرفته است.
تیم یاری رسان تمام سعیشان بر آن بود که با رساندن آذوقه برنامه کم نظیر دلاوران سخت کوهستان را کمک و شرایط به پایان رساندن موفق آن را فراهم آورند.
راهی بس طولانی ، از علم کوه به دماوند.
باید چنین می کردیم تا یاد و خاطره ی آن نبرد نفس گیر در کارنامه کوهستان برف گیر به یادگار باقی بماند.
چنین کردیم ؛
با تمام ناملایمات ، با تمام سختی‌ها فی الواقع بچه‌ها از جان مایه گذاشتند تا عاقبت خود را به دوستان چشم در راه رساندند.
دوستان و بچه‌های با محبتی که در بند ناملایمات کوهستان مانده بودند .
یاد و خاطره ی همیاری این نبرد نفس گیر را باید در یادها زنده نگه داشت .
درود و صد درود به پهلوانان کوهستان که با سختی و ناملایمات ،صمیمانه به مبارزه برخاسته از جان مایه گذشته تا برنامه رفیقان از جان بهتر را به سرانجامی زیبا برسانند.
زمانی که تیم کمک به بچه ها می رسد اشک شوق از دیدگان چون باران فرو می بارد.
آری نبردی این چنین هیچ‌گاه یاد و خاطره اش از اذهان پاک نمیشود.
درود و صد درود به بچه های کوهستان که با پیمایش هزار کیلومتر آن هم در شرایط بسیار نامساعد جوی و سلامتی به خطر افتاده یکی از همراهان عاقبت خود را به جایگاه می رسانند تا یاد و خاطره این صعود برای همیشه در ذهن کوه های سربه فلک کشیده ثبت گردد.

نیشابور ایوب امین الرعایایی

 

سه شنبه ۳۰ دیماه ۹۹

گرسنگی و خستگی زیاد و اینکه امروز یا شایدم تا فردا این شرایط رو باید سپری کنیم،چاره ای جز استراحت و انتظار نداریم.ساعت ۸ از خواب بیدار می شویم،سوخت و کمی دم نوش داریم با مقدار کمی عسل ،نوشیدنی رو میل می کنیم،تلفن به صدا در می آید، آقای فتحی پشت خط هستن،ساعت ۶ بامداد به ناندل رسیدن،همه ما در حیرت ماندیم،پیش بینی ما در بهترین حالت تیم پشتیبان باید شب می رسید.

تیم پشتیبان بعداز یک ساعت استراحت در ناندل و بستن کوله به سمت کمپ ما حرکت می کنندحدود ساعت ۱۴ تیم پشتیبان خود را به ما میرسانند.

داشتن چنین دوستان بی ریا و عاشقی واقعا برای همه ما افتخار بزرگیست‌،کمتر از ۲۴ ساعت از لحظه تماس ۱۰۰۰کیلومتر در شب رو سفر می کنن و به ما ملحق میشن.

روحیه همه بچه ها چه تیم پشتیبان چه تیم برنامه عالیست.همدیگر و با تمام وجود در آغوش می کشیم و در کنار هم شبی بیاد ماندنی برایمان ثبت می شود.

 

چهار شنبه یکم بهمن ماه ۹۹

ساعت ۸ صبح از خواب بیدار شدیم، بعداز صرف صبحانه مفصل،تقسیم بار می کنیم،باد با تمام شدت می وزد،ساعت ۱۰،۳۰ از یاران جان خداحافظی کرده و دیدار در قله دماوند رو برای همدیگر آرزو میکنم هدف رسیدن به جانپناه ۴۰۰۰شمالی دماوند هست.

هر جلوتر می رویم شدت باد بیشتر و بیشتر میشه،هوا به شدت سرد و برفهای رقصان در هوا شرایط دید و صعود را خیلی سخت کرده،در بعضی وقتا برای حفظ تعادل از وزش شدید باد یا مجبور به توقف یا دست به سنگ حرکت می کردیم. ساعت ۱۴،۳۰ به جانپناه ۴۰۰۰شمالی دماوند می رسیم،داخل جانپناه خیلی مرتب شده ،از لحاظ تغذیه به همت دوستان شاهانه هستیم،از ساعت ۱۶ شدت باد بیش از ۱۲۰ کیلومتر بود،احساس می کردیم هر لحظه با جانپناه به سمت ناندل پرواز خواهیم کرد.

از نیمه های شب بارش برف به ورزش باد اضافه شد.وضعیت شرایط آب و هوایی با تیم پشتیبان بررسی شد.و با توجه به بارش امشب و فردا تصمیم به استراحت در جانپناه ۴۰۰۰ گرفتیم.و قرار صعود قله روز شنبه هماهنگ‌شد.
نیمه های شب از روزنه های ریز جانپناه برف به داخل جانپناه نفوذ می کرد.تا جایی که امکان داشت راه های نفوذ برف به صورت موقت مسدود شد،روی کیسه خوابها پر برف بود برفها تمیز شده و کیسه ها رو خشک کردیم،و دوباره خوابیدیم.

پنچ شنبه دوم بهمن ماه ۹۹

ساعت ۹ صبح بیدار شدیم بعداز صرف صبحانه از شدت سرمای داخل جانپناه به درون کیسه خوابها رفتیم .بارش تا ساعت ۱۲ ادامه داشت،بعداز اتمام بارش هوا مه آلود شد.و همچنان در داخل جانپناه هستیم .
امروز از فرصت پیش آمده استفاده می کنیم از سردی هوا داخل کیسه خوابها هستیم،و به مرور برنامه و اتفاقات گذشته می پردازیم.

 

جمعه سوم بهمن ماه ۹۹

ساعت ۷ صبح بیدار می شویم،احتمالا آخرین باری هست که باید کیسه خوابها خشک بشه،فکر اینکه حداقل یک بار یک کیلویی که از ابتدای برنامه در گردن ما بوده(بیسیم و موبایل و باطری های اضافه چراغ قوه و موبایل) رها می شویم حس خیلی خوبی داره،هر چند تحمل همه شرایط مانند عدم یک ماه استحمام،یک ماه شرایط سخت و دوری از خانواده و دوستان و..جزئی از زندگی ما شده و تحملش از روزهای اول راحت تر شده ولی باز هم برای پایان برنامه و خوردن یک لیوان آب گوارا و قرار گرفتن در شرایط قبلی لحظه شماری می کنیم.

بعداز تمیز و مرتب کردن جانپناه و حمل زباله هاساعت ۱۰دل براه می زنیم علاوه بر سردی هوا بخاطر بارش برف تازه مجبور به برفکوبی می شویم،سرعت حدود ۳۰ کیلومتری باد حکم نوازش رو برای تیم داره،ساعت ۱۳ به جانپناه ۵۰۰۰متری می رسیم،جانپناه مثل جانپناه ۴۰۰۰متری هم به باطری خورشیدی و کیت کمکهای اولیه و یک عدد برانکارد مجهز بود و داخل آن برف کمی داشت.

جانپناه مرتب شد ،بعداز مستقر شدن با دوستان تماس گرفتیم،ولی برای انتن باید به بیرون جانپناه می رفتیم آخرین هماهنگی برای صعود قله با تیم پشتیبان که در بارگاه سوم مستقر بود انجام شد.دمای داخل جانپناه منفی ۲۰ بود،به سرعت بعداز نوشیدن مایعات گرم و پر آب کردن ظرف آب و خوردن ناهار و شام به درون کیسه خوابها رفتیم.

اشتراک گذاری در :

درباره سعيد نوروزي

پاسخ دادن

نکات : آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.فیلدهای الزامی علامت گذاری شده اند. *

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.