گزارش برنامه پیمایش زمستانی خط الراس هفت خوان تا قله خرسان جنوبی

گزارش برنامه پیمایش زمستانی خط الراس هفت خوان تا قله خرسان جنوبی

 

مقدمه:

قلل هفت‌ خوان مجموعه قللی مرتفع در خط‌الرأسی شمال غربی – جنوب شرقی در ناحیه جنوب غربی منطقه کوهستانی تخت سلیمان در حدفاصل دو رودخانه گرما رود از جنوب و رودخانه تخت سلیمان از شمال قرارگرفته است.

توپوگرافی قلل هفت‌خوان

مجموعه قلل هفت‌خوان به‌صورت خط‌الرأسی دندانه‌دار و کمانی از قعر دره میانرود سه هزار به هوا خواسته و پس از تشکیل در حدود ۲۶ قله بالای ۴۰۰۰ متر، به مرتفع‌ترین قله آن و پس‌ازآن با گردنه‌ای به همین نام به قله خرسان جنوبی می‌رسد.

‌در مورد اسامی قلل هفت خوان باید این نکته را قید کرد که استاد مشهدی در کتاب بوم شناخت البرز شمالی، نام ۲۳ قله را قید کرده‌اند که بیشتر این اسامی از قلل فرعی بوده و باید در نظر داشت که هر بلندی تعریف قله اصلی این خط‌الرأس را ندارد.

در تصویر زیر نام ۲۳ قله از قلل اصلی و فرعی این مجموعه جانمایی شده است

 

سراسر دامنه جنوبی این مجموعه قلل از زبانه‌های فرعی یخچال بزرگ هفت‌خوان پوشیده شده است
که برخی به‌صورت سفید و شفاف و برخی نیز در اثر ریزش سنگ‌ها بر روی آن‌ها به رنگ تیره دیده می‌شوند.

بلندترین نقطه این خط‌الرأس فشرده بر روی جناح شمالی آن به‌صورت شاخک‌های برجسته برج مانند چهار هزار متری دیده می‌شوند.
دامنه جنوبی این خط‌الرأس به‌صورت یکدست پوشیده از شیب‌های تند سنگلاخی و دهلیزهای ریزشی است که به دره آبگرم منتهی می‌شوند.

لنگری‌ها  شامل حدود ۵ قله می شوند که ریشه اولیه چین خوردگی طولانی هفت‌خوان‌ها از سوی شمال هستند
که از دل رودخانه و روستای درجان و میانرود به ناگاه بلند شده و هیبت و شکوهمندی خاصی از خود در چشم‌انداز اطراف به ویژه روستای سه هزار به جا گذاشته‌اند.

وجه تسمیه قلل هفت خوان

عدد هفت و ترکیب هفت خوان از دیرباز مورد توجه اقوام بوده است. مانند هفت اقلیم، هفت آسمان، هفت تنان، هفت پادشاه، هفت شهر عشق، هفت دریا، هفت بیجار، هفت سین و …
هفت‌خوان در بادی امر افسانه هفت خوان رستم که در شاهنامه حکیم طوس آمده است تداعی می‌کند. خوان به معنای سفره می‌باشد و نیز معنای چشمه و چاه هم می‌دهد.
هفت‌خوان یعنی هفت موضع یا هفت مرحله یا سختی و یا هفت مکان است. منظور از هفت خوان به معنی دشواری‌های سر راه خط‌الرأس قلل می‌باشد. کوهنشینان منطقه سه هزار بیشتر چشمه‌های فراوان دامنه‌های غربی این کوه‌ها را مصداق هفت خوان می‌دانند.

صعود به قلل هفت خوان

به طور کلی سه مسیر برای صعود به قلل هفت خوان تعریف می‌شود. کلیه مسیرهای صعود به هفت‌خوان‌ها تجربه، تجهیزات و توان بالای جسمی و روحی را می‌طلبد.

مسیر های  صعود به قلل هفت خوان

  1. کلاردشت  (شمال بریز / پناهگاه سرچال / علم چال / شانه کوه / عبور از یخچال اسپلیت و نگین / گردنه اصلی هفت‌خوان).
  2. سه هزار (روستای درجان / میانرود / یال اولین لنگری و با پشت سر گذاشتن قلل آن به ابتدای هفت‌خوان‌ها می‌رسد).
  3.  (گردنه میش چال / صعود قلل گردون کوه – مناره – ستاره – خرسان جنوبی و گردنه هفت خوان).

 

(گزارش‌های کمی از پیمایش زمستانی این مسیر وجود داشت یکی دهه ۸۰ و فوت زنده‌یاد حسن زرافشان در مسیر و یکی پیمایش آقای نیما اسکندری بود.)

 

“ایمان تو می‌تواند کوهها را جابجا کند اما شک تو ، کوهها را ایجاد میکند”

اما فلسفه‌ی پیمایش زمستانی این خط‌الرأس:

چندین بار این مسیر زیبا را از منطقه‌ی علم‌کوه دیده بودم و گزارش‌هایی هم در مورد صعود تابستانه و زمستان آن خوانده بودم
تا اینکه سال ۹۹ بر آن شدیم تا تلاشی بر این خط‌الرأس زیبا و کم تردد داشته باشیم
در تقویم هم گنجانده شد تابستان همان سال به همراهی هم نوردان ابوترابی، شادابی، فرهمند راهی درجان و میانرود شدیم. (لینک گزارش در سایت باشگاه)

 مسیر پر چالش و فرسایشی، سنگ‌های ناپایدارکه صعود سخت در زمستان را به همراه دارد، در پاییز همان سال ۱ بارگذاری هم در زیر خرسان جنوبی قراردادیم.

تا این‌که تمرینات آغاز شد و چون برنامه‌ی زمستانی علم‌کوه به دماوند هم در تقدیم آمده بود،
با مشورت دوستان و اساتید باشگاه به دلیل منسجم شدن نیروها بر آن شدیم تا همگی در برنامه علم‌کوه به دماوند انرژی بگذاریم
و همین‌طور هم شد و برنامه طی ۲۹ روز با موفقیت به سرپرستی استاد میربلوک انجام پذیرفت. (گزارش در سایت باشگاه)

سال ۱۴۰۰ رسید و چیدمان تقدیم حول برنامه هفت‌خوان شد.
در تابستان به فکر بارگذاری هفت‌خوان‌ها بودم و بالاخره در شهریور قبل از شروع بارش‌ها،
تیم ۴ نفره آقایان میربلوک، مهرداد و فرهمند با کوله‌های سنگین از میانرود؛ (آخرین روستای دره‌ سه هزار) و از شیب سنگین لنگری‌ها بالا رفتیم
و اولین بارگذاری را با احتساب اینکه در زمستان به آنجا می‌رسیم گذاشتیم
و بار فنی را هم زیر دهلیزی که صعود فنی داشت گذاشتیم و به همین نسبت بقیه بارها تا رسیدن به علم چال و ادامه‌ی برنامه…

خب از بارگذاری‌ها خیالم راحت شد و بارها به صورتی تقسیم‌شده بود تا چنانچه به هوای خراب برخورد کنیم
به لحاظ سوخت و مواد غذایی مشکلی پیدا نکنیم و تمرینات هم فشرده‌تر شد،
تقریباً روزهای فرد دوچرخه و بعد دویدن در تپه‌ماهورها و اگر فرصتی می‌شد
روزهای زوج سنگ‌نوردی و درایتولینگ، آخر هفته‌ها هم کوهنوردی.

مدت زیادی از بارگذاری‌ها نگذاشته بود که خبری در فضای مجازی تحت عنوان (مقدار لوازم فنی در مسیر لنگری‌ها و هفت‌خوان پیداشده) و یک شماره تماس.

 

شوکه شدم مسیری کم تردد و در این فصل مطمئناً لوازم ما باید باشد سریعاً تماس گرفتم حدسم درست بود لوازم فنی زیر دهلیز بود و به هر دلیلی درب دبه‌ها بازشده بودند، دوستان زحمت‌کشیده به خاطر آسیب کمتر به بارها و مفقود شدنشان آن‌ها را به پایین منتقل کردند (از دوست عزیز آقای سعید روئین فر و دوستشان بابت این کار ارزشمندشان تشکر کنم و لوازم هم توسط دوست عزیزمان آقای سعدی پور مدیریت فروشگاه سیاه کمان به دست ما رسید).

برنامه‌های تمرینی خوبی داشتیم شبمانی، شب‌پیمایی، کار با طناب و… ولی متأسفانه شرایط اول دی‌ماه به لحاظ بارش چندان جالب نبود و حتی پوشیدن کفش سه پوش و تست کردن آن‌هم امکان‌پذیر نبود. (فقط چند ساعت توانستیم این کار را انجام دهیم).

با تماس‌هایی که با منطقه‌ی درجان و گزارش‌ها هواشناسی داشتم و شرایط برف در ارتفاع ۳۰۰۰ متر به بالا گزارش شد.

هرروز سایت‌های هواشناسی را چک می‌کردم نیمه دی‌ماه بارش خوبی در منطقه داشتیم و درنهایت برنامه برای نیمه‌ی دی بسته شد.

 

گزارش برنامه پیمایش زمستانی خط الراس هفت خوان تا قله خرسان جنوبی

 

چهارشنبه ۱۵/۱۰/۱۴۰۰

در ساعت ۶ و ۳۰ دقیقه‌ی صبح روبروی اداره‌ی گاز شهرستان با دوستان جان از جنس مهربانی که در هوای سرد اول صبح برای بدرقه آماده بود خداحافظی کرده و تیم ۴ نفره آقایان ابوترابی، بکائیان، فرهمند و یزدی به‌وسیله‌ی ماشین شخصی راهی برنامه شدیم.

 و اما تفاوت بزرگی که این برنامه با برنامه‌های دیگر داشت عدم حضور شخصی چون استاد حمید میربلوک بود،
در برنامه‌های زمستانی دیگر وقتی آقای میربلوک در برنامه حضور داشت بدون اغراق همگی خیالمان آسوده بود و
اصلاً جای نگرانی وجود نداشت از طرفی هم دلگرم بودیم که تیم پشتیبان قوی داریم.

به خاطر مسافت طولانی شب را در سرخرود (ویلای استاد امین الرعایایی) ماندیم و صبح پنجشنبه به سمت تنکابن حرکت کردیم.

پنجشنبه ۱۶/۱۰/۱۴۰۰

طی هماهنگی که با جناب آقای روئین فر انجام‌شده بود ماشین را در منزلشان در تنکابن گذاشتیم و
ایشان زحمت کشیده هماهنگی ماشین برای رفتن به روستای درجان و منزل جهت اسکان ما را هم انجام داده بودند،
ساعت ۱۳ به‌وسیله ماشین نیسان پیکاپ به سمت روستای درجان حرکت کردیم نزدیک روستا جاده یخ‌زده و برفی بود،
در منزل آقای دولت شاهی مستقر شدیم.

 درجان روستایی با مردم مهمان‌نواز است و این روستا در زمستان ۹ خانوار بیشتر ساکن ندارد
و نکته‌ای جالب این روستا فقط ۲ نفر دانش‌آموز دارد،
شغل اصلی مردم روستا دام‌پروری و کشاورزی است و نوعی لوبیای خورشتی بزرگ کشت می‌کنند
و از این طریق امرارمعاش و کسب روزی می‌کنند، شب را در منزل آقای دولتشاهی سپری کردیم.

 

جمعه ۱۷/۱۰/۱۴۰۰

ساعت ۴ صبح بیدار شدیم چایی و مقداری صبحانه تناول کردیم و پس از چیدمان کوله‌ها باید از گرمای بخاری هیزمی دل می‌کندیم،
ساعت ۵ و ۳۰ دقیقه زیر نور هدلایت‌ها به راه افتادیم مسیر درجان تا میانرود حدود ۲ کیلومتر مشخص بوده و حجم برف کمی داشت،
از کنار خانه‌های خالی از سکنه میانرود هم گذشتیم،
هوا کم‌کم روشن شد و یال پرشیب و برفی لنگری مقابلمان نمایان شد‌،
آهسته و آرام شروع به صعود کردیم چراکه کوچک‌ترین بی‌احتیاطی باعث سقوطمان می‌شد.

سمت راست این یال دره آبگرم و سمت چپش دره آب معدن قرار دارد، (مجله‌ی کوه سال ۲۳ صفحه‌ی ۶۴ در این رابطه کامل توضیح داده‌شده است) حجم برف بیشتر شد و به اولین برج سنگی می‌رسیدیم از سمت چپ برج مسیری برفی رو به بالا را صعود می‌کنیم.

به گردنه‌ای کوچک که پشت برج هم محسوب می‌شد رسیدیم،‌از راست ‌رو به بالا صعود می‌کنیم،
نزدیک گردنه‌ی بعدی که گنج ارزشمندمان آنجاست می‌رسیم با علی بکائیان به سمت بارگذاری می‌رویم و در این فاصله محمد ابوترابی و رضا فرهمند هم مشغول آب‌کردن برف می‌شوند با پودر ژله‌ای که در بارگذاری بود نوشیدنی درست و گلویی تازه می‌کنیم.
ساعت از ۱۱ و نیم گذشته بارها را تقسیم می‌کنیم و با احتساب اینکه شاید به بارگذاری اول نرسیم،
از پایین هم برای ۱ شب سوخت و مواد غذایی همراه داشتیم، همین سبب می‌شود تا کوله‌هایمان سنگین‌تر ‌شوند،
کم‌کم برج‌های بزرگ و دهلیزی که باید صعود کنیم نمایان می‌شود،
در جای امنی قبل از دهلیز هارنس، کلاه و لوازم فنی را پوشیده و با طناب‌هایمان که ۲۵ متری هست،
۲ به ۲ هم طناب می‌شویم دهلیزی پربرف که گاهی صفت و گاهی هم تا کمر در برف هست، با رضا فرهمند هم طناب هستم،
نیمه‌های دهلیز سمت چپ در پناه سنگی بزرگ استراحت می‌کنیم تا ۲ نفر دیگر هم برسند و مجدداً صعود تا بالاخره اولین قسمت کار فنی با صعود بیش از ۱۰۰ متر دهلیز تمام می‌شود و به بالای دهلیز می‌رسیم،
کوله‌های سنگین و کار با کلنگ و کرامپون انرژی زیادی از تیم می‌گیرد، آفتاب هنوز هست کمی تراورس کرده و در مکانی امن لوازم فنی را جدا کرده و بعد از استراحتی کوتاه به راه می‌افتیم  GPS را نگاه می‌کنم تا بارگذاری بعدی فاصله‌ی زیادی داریم و از طرفی امروز روز خسته‌کننده‌ای بود به سر یال که می‌رسیم به دنبال جای چادر برای شبمانی هستیم ساعت حدود ۱۵ و ۴۵ دقیقه است و با نیم ساعت کار جای چادر مناسبی در برف ایجاد می‌کنیم.

علی بکائیان و محمد ابوترابی در یک چادر و من هم با رضا فرهمند هم چادر هستم، با تیم پشتیبان تماس گرفته و موقعیت را گزارش می‌دهیم،
اخبار هواشناسی را هم می‌گیریم، امشب برنج و خورشت داریم که در بارگذاری اول بود و بعد از شام در کیسه‌خواب گرم به خواب می‌رویم که از سرما نجاتمان دهد ارتفاع ۳۵۵۱

 

شنبه ۱۸/۱۰/۱۴۰۰

ساعت ۵ صبح بیدار می‌شویم ابتدا خشک‌کردن کیسه‌خواب‌ها هرکدام نیم ساعت زمان می‌گیرند، صبحانه نودل با روغن دنبه‌داریم و ساعت ۷ و ۳۰ چادرها را جمع کرده و حرکت می‌کنیم،
حدود ۲ ساعت زمان می‌برد تا به بارگذاری بعدی ‌رسیدیم، تقسیم بار می‌کنیم و از قلل لنگری که عبور می‌کنیم وارد خط‌الرأس هفت‌خان می‌شویم، عظمت منطقه‌ی سخت تخت سلیمان و علم‌کوه و… خیره‌کننده ست،
در جای مناسب هارنس و لوازم فنی را پوشیده و هم طناب می‌شویم ،
مسیر تیغه‌ای و باریک است گاهی حتی برای گذاشتن کفش با کرامپون هم جا نیست ،
۲ به ۲ صعود می‌کنیم تا خان ۳ که مسیر هموارتر می‌شود و کرامپون‌ها را باز کرد و به‌طرف خان ۴ حرکت می‌کنیم،
بعدازظهر شده و هوا رو به سردی است، لباس اضافه می‌کنیم.
 قله‌ی خان ۴ را صعود می‌کنیم و کم‌کم باید قبل از تاریکی چادر را برپا کنیم، زیر قله که برف مناسبی داشت چادر را برپا می‌کنیم ارتفاع حدود ۴۳۶۰ متر، خوشبختانه آنتن دهی موبایل خوب است و با تیم پشتیبان تماس گرفته هواشناسی منطقه را چک می‌کنیم
(فردا هوا خوبِ و روزهای دوشنبه و سه‌شنبه بارش داریم و…)

 

یکشنبه ۱۹/۱۰/۱۴۰۰

ساعت ۵ صبح بیدار می‌شویم کارهای همیشگی و نزدیک ساعت ۸ حرکت می‌کنیم، چالش‌ها تازه شروع شد؛ مسیرهای تراورسی با سنگ‌های ناپایدار و بزرگ و حجم برف زیاد که گه گاه تا کمر در آن فرومی‌رویم،
باید خیلی احتیاط کنیم و خوش‌بین باشیم که پایمان داخل سنگ‌ها پیچ نخورد و یا زمین نخوریم،‌ در سر یال نرسیده به خان ۵ محلی هستیم که عملاً قابل‌عبور نبود به‌وسیله‌ی طناب‌های ۲۵ متری کارگاه می‌زنیم و یکی‌یکی فرود می‌رویم،
مجدداً صعود و به خان ۵ می‌رسیم روی قله بار اصلی و چندروزه‌ داریم، سنگ‌چین بارگذاری را پیداکرده و بارها را خارج می‌کنیم

یکی از دبه ها توسط حیوان‌ها بازشده و بقیه سالم هستند، به دلیل اینکه بارهای روز قبل هم همراهمان هست وزن کوله‌ها سنگین‌تر شده،
تقسیم بارشده و حرکت می‌کنیم حدود ۲۰۰ متر فرود داریم و مجدداً صعود به سمت خان ۶ کم‌کم باد سردی هم شروع شد،
لباس اضافه می‌کنیم، قله‌ی خان ۶ را می‌بینیم ولی هر چه بالا می‌رویم به آن نمی‌رسیم، زیر قله جای مناسبی برای چادر داریم،
هرچند ۱ ساعت زمان‌داریم ولی مشخص نیست آن‌طرف قله محلی برای برپای چادر باشد یا نه زیر قله در ارتفاع حدود ۴۴۷۰ متر چادرها را برپا می‌کنیم.

چادرها حدود ۱۰ متر از هم فاصله‌دارند گزارش هواشناسی می‌گیریم این‌که فردا بارش خفیفی داریم و باید حتماً از هفت‌خوان عبور کنیم و به امید فردای روشن به خواب می‌رویم

 

 دوشنبه ۲۰/۱۰/۱۴۰۰

۵ صبح بیدار می‌شویم و مثل روزهای گذشته ساعت ۸ صبح حرکت می‌کنیم،
سمت راست بقیه مسیر تا خان ۷ دیده می‌شود ولی تراورس رفتن خطرناک است ،
قله‌ی خان ۶ را صعود می‌کنیم و کمی فرود می‌رویم، امکان صعود سر یال نیست،
کوله‌پشتی را گذاشته حدود ۲۰ متر صعود می‌کنم، طناب را ثابت کرده تا بقیه تیم هم بالا بیایند ،
به دلیل کمبود زمان علی بکائیان مجدداً فرود رفته و کوله‌پشتی من را با خود بالا می‌آورد.

تا در این فاصله قسمت دوم را هم ثابت کنم و یک فرود ۱۰ متری و تراورس برفی تا زیر خان ۷ به قله می‌رسیم، مجدداً حدوداً ۱۵ متر طناب فرود می‌ریزیم و از سمت راست به‌طرف گردنه‌ی هفت‌خان حرکت می‌کنیم،
اینجا یک بارگذاری طناب ۵۰ متری داریم سنگ‌چین را پیداکرده و طناب را برمی‌داریم و بدون اتلاف وقت؛ هرچند که روی گردنه هفت خوان جای چادر خوبی داریم ولی هنوز ساعت ۱۴ است و زمان برای صعود به بالا داریم.

از گردنه هفت خوان عبور می کنیم ، کم‌کم ابرها و باد خوش‌آمد گویی می‌کنند و باد شدت بیشتری می‌گیرد،
در گردنه‌ای کوچک بعد از برجی سنگی و سیاه‌رنگ جای چادر مناسبی پیدا می‌کنیم، به دلیل سرعت زیاد باد چهارنفری یک چادر را برپا و کوله‌ها را درون آن می‌اندازیم و سپس چادر بعدی را مستقر می‌کنیم.

ساعت از ۱۶ و ۳۰ دقیقه گذشته که وارد چادر می‌شویم هنوز هوا تاریک نشده بود که بارش و کولاک شروع شد،
البته هواشناسی اعلام کرده بود حدود ۱ سانتی‌متر بارش برف داریم،
ولی در عمل این‌طور نشد به‌طوری‌که مجبور شدیم ۲ نفری به چادر تکیه کنیم.
تا باد شدید به چادرها و تیرک‌های آسیبی نرساند تا صبح باد شدید ادامه داشت.

“اینجا علم‌کوه است ایالتی خودمختار که شرایط جوی به‌سرعت تغییر می‌کند و شرایط آن‌طور که پیش‌بینی می‌شود نیست “

آنتن دهی ضعیف بود ولی توانستیم ارتباطی با تیم پشتیبان برقرار کنیم ارتفاع حدود ۴۴۸۰ متر

سه‌شنبه ۲۱/۱۰/۱۴۰۰

ساعت ۵ صبح بیدار شدیم کیسه‌خواب‌ها را خشک کردیم، ولی بیرون چادر هنوز کولاک و مه وجود داشت و مانع دید می‌شد
آماده‌ی رفتن بودیم تا چنانچه هوا اجازه داد از چادر خارج شویم،
مجدداً اطلاعات هواشناسی را گرفتیم که تا بعدازظهر شرایط همین‌گونه است
هرچند راه زیادی تا قله‌ی خرسان جنوبی و فرود تا گردنه‌ی زیر خرسان و قله ویران کوه نداشتیم
ولی با این دید کم صلاح به رفتن نبود و امن‌ترین جا فعلاً داخل چادر بود.

ساعت از ۱۴ گذشته و عملاً زمانی برای حرکت نداشتیم و همچنان هوا گرفته بود،
برای جلوگیری از مصرف سوخت و انرژی همه داخل یک چادر شدیم و تا وقت خواب به‌مرور خاطرات زمان گذشت،
شب جلسه‌ای بین خودمان گذاشته و با هواشناسی که داشتیم تیم به ۲ دسته تقسیم شد.

قرار بر این شد تا در صورت مساعد بودن شرایط برای صعود یک تیم دونفره سبک‌بار تر به سمت خرسان‌ها و قله‌ی علم‌کوه حرکت کنیم
و یک تیم هم به سمت قله‌ی منار و گردون کوه و حصار چال حرکت کنند و شب همگی به حصار چال برسیم،
چون زمان کم داریم و از روز ۵ شنبه بعدازظهر به بعد بارش‌های سنگین وارد منطقه‌ی علم‌کوه می‌شوند
حتماً باید به پایین برمی‌گشتیم و در ضمن ارتباط بینمان با بیسیم انجام می‌شود.

چهارشنبه ۲۲/۱۰/۱۴۰۰

ساعت ۴ صبح بیدار شدم و بیرون را نگاه کردم هنوز مه و کولاک ادامه داشت، مجدداً ۵ بیدار شدیم و مشغول خشک‌کردن کیسه‌خواب‌ها شدیم، بارش نداشتیم ولی هنوز باد ادامه داشت و ابرهایی که به‌سرعت در حال عبور بودند،
با احتساب این‌که ساعت ۴ بعدازظهر را هوا خراب می‌شود و در این تایم چندساعته امکان عبور از خرسان‌ها نبود، از طرفی هم اگر هوا مه می‌شد پیدا کردن مسیر میسر نبود و بهترین تصمیم و امن‌ترین مسیر برگشت، فرود از دره‌ی آبگرم بود.

هرچند که ۳/۲ مسیر را پیمایش کرده بودیم و سخت بود این قسمت کار را ناتمام گذاشته
و برگردیم اما سلامتی تیم مهم‌ترین اصل کار کوه‌نوردی است،
از اساتید و مربیان یاد گرفته بودیم که صعود قله به هر قیمتی جایز نیست.

 به دوستان اعلام پایان برنامه و برگشت از دره‌ی آب گرم را گفتم از چادر بیرون آمدیم ۴ نفری چادرها را جمع کرده و
با خرسان و علم‌کوه خداحافظی کردیم، راهی گردنه شدیم و امن‌ترین مسیر آن‌طور که در گزارش آقای نیما اسکندری خوانده بودم
و قدیمی‌ترها هم تأکید کرده بودند آخرین یال از قله ۷ خان به سمت دره‌ی آبگرم بود.

با یک تراورس و بااحتیاط خودمان را به یال مذکور رساندیم و بعد از ۳ ساعت به کف دره رسیدم، بماند که مسیر با حجم برفی که در برخی از نقاط داشت خسته‌کننده بود.
 در کف دره قسمت‌هایی که خطر بهمن داشت مجبور بودیم ۲۰۰ تا ۳۰۰ متر صعود کنیم و دوباره به ادامه‌ی مسیر برگردیم، راه مالرو پیدا نبود تا این‌که از دور خانه‌های سیمانی و نیمه ساخت در بالادست پیدا شد.
به سمتش رفتیم و کم‌کم راه مالرو پیدا شد تا میان‌رود ادامه داشت، به آنتن که رسیدیم با راننده (آقای صالحی) هماهنگ کردم و حدود ۵ بعدازظهر به روستای درجان رسیم به خانه‌ی آقای دولتشاهی رفتیم وایشان از این‌که در صحت و سلامت بودیم بسیار خوشحال شدند.

به تیم پشتیبان خبر رسیدنمان به روستای درجان را گزارش دادم و با آقای فتحی ( ریاست هیئت کوهنوردی نیشابور) تماس گرفتم
و خبر ناگواری از ایشان شنیدم، حادثه‌ای که برای آقایان عباس کلهر و حامد شاه‌حسینی در گرده آلمان‌ها رخ‌داده بود
و ایشان تقاضای امداد داشتند و قرار بود روز پنجشنبه تیم امداد هوایی عازم منطقه شوند و با توجه به مسافت و شرایط جوی منطقه متأسفانه عملاً از تیم ما که پایین بودیم کاری برنمی‌آمد،
زمانی که این گزارش را می‌نویسم در کمال تأسف آن دو عزیز (علیرغم تلاش‌های ستودنی صورت گرفته توسط تیم امداد) در بین ما نیستند.
(برای خانواده آن عزیزان آرزوی صبر دارم).

جلو مسجد روستا منتظر بودیم، ماشین آقای صالحی به درجان رسید، به شهسوار برگشتیم و مجدداً با آقای سعید رویین فرد دیداری تازه کردیم به اصرار ایشان و همسر محترمشان شام مفصلی مهمان این بزرگوار بودیم و ساعت از ۱۱ شب گذشته بود که با ایشان خداحافظی کرده و راهی سرخرود شدیم، دیرهنگام به سرخرود رسیده و روز بعد را هم در آنجا استراحت کردیم.

روز جمعه به سمت نیشابور راهی شدیم و بعدازظهر جمعه همگی به‌سلامت به دیار خود رسیدم.

 و شاید وقتی دیگر…

اعضای تیم :
مصطفی یزدی (سرپرست) ،‌محمد ابوترابی (مسوول فنی ) ، رضا فرهمند ، علی اصغر بکاییان

مصطفی یزدی
زمستان ۱۴۰۰

 

«این صعود تقدیم شد به استاد صامر ابراهیمی از پیشکسوتان و زحمتکشان کوهنوردی شهرستان نیشابور»

 

از همه عزیزانی که قبل از برنامه و حین اجرای این برنامه کمک دهنده و یاری‌رسان ما بودند تشکر و قدردانی می‌نماییم،
ریاست و اعضای هیئت مدیره هیئت کوهنوردی نیشابور، اعضای باشگاه کوهنوردی بینالود نیشابور، اساتید ، مربیان  و همنوردان گران‌قدر شهرستان و عزیزانی زحمت کشیدند در مراسم بدرقه ما حضور داشتند و حضورشان باعث گرمی دل‌هایمان شد.

 

 

 

 

لوازم و تجهیزات:

لوازم انفرادی؛
 کفش سه پوش، کوله‌ی ۶۰ تا ۷۰ لیتری، ست لباس بیس، لباس پلار، ست گرتکس، کاپشن پر، جوراب پر و جوراب اضافه، هد لایت با باتری اضافه، عینک آفتابی و عینک کولاک، کیسه‌خواب، زیرانداز، فلاکس نیم‌ لیتری، کلاه گرم و کلاه کولاک،‌ دستکش ۵ انگشتی و دستکش ۲ انگشتی ۲ جفت.
لوازم فنی انفرادی؛
 هارنس سبک، یومار، ۴ عدد کارابین پیچ، طنابچه خود حمایت،‌ ابزار فرود شکل ۸، کلاه کاسک، کلنگ، کرامپون

 لوازم گروهی؛
 چادر V25 نورث فیس،‌ سر شعله و کپسول،‌ جت بویل، کتری،‌ قابلمه‌ی دیزی شکل، بیل برف،‌ اره برف، میل سونداژ، دوربین گوپرو، GPS

لوازم فنی گروهی:

نیم طناب ۵۰ متری یک حلقه، تک طناب ۲۵ متری ۲ حلقه،‌کویک درا ۵ عدد، کیل وترایکم از هرکدام ۴ عدد،
کیل کش، اسلینگ بلند ۲ عدد، طنابچه‌ی بلوک ۱۰ متر،
بیسیم با باتری قلمی ۱ جفت،‌بیسیم شارژی برد زیاد ۱ جفت با باتری اضافه،‌
پاور بانک ۱ عدد، صفحه‌ی سلول خورشیدی شارژی ۱ عدد، ست تعمیرات چادر.

عکس های بیشتر در صفحه اینستاگرام باشگاه :
instagram.com/binalud_mountaineering_club
کانال تلگرام باشکاه
binalud_mountaineering_club

 

 

اشتراک گذاری در :

درباره علي بكاييان

۲ نظر ها

  1. سلام. خداقوت بابت اجرای این برنامه عالی. کاش عکس های بیشتری توی گزارش می ذاشتید. مخصوصا از کراکس های مسیر.
    یه سوال هم داشتم. کنجکاو هستم بدونم در صورتی که موفق به صعود علم کوه و فرود تا هسارچال می شدید، بعدش پایان برنامه کجا بود؟ ینی قاعدتا از تنگ گلی که فرود نمی رفتید. سپاسگزار می شم که راهنمایی بفرمایید.
    همیشه برفراز باشید.
    اینم تاکید کنم که به نظر من برنامه پارسالتون علم کوه به دماوند قطعا بی نظیر بود. دمتون گرم

    • سلام مسیر فرود ما در صورت مساعد بودن شرایط جوی و ادامه دار بودن برنامه مسیر سیاه سنگ بود ، اما با توجه به شرایط موجود و میزان بارش در منطقه می توانستیم به مسیر تنگ گلو برای برگشت فکر کنیم.
      که این طور نشد و دره آبگرم فرود رفتیم

پاسخ دادن

نکات : آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.فیلدهای الزامی علامت گذاری شده اند. *

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.